«یا على: إِذا رأیْت النّاس یشْتغِلُون بالفضائِل فاشْتغل أنْت بِاالفرائض»


بسم الله الرحمن الرحیم .الحمدلله و سلام علی عباده الذین الصطفی محمد و اله الطاهرین

نمی دونم مطلب امروز رو چطور شروع کنم و چطور مطلب به این مهمی رو جمعش کنم...توکل به خدا می نویسم! . البته تقاضا دارم دوستان متن رو بادقت بخونند تا مبادا بنده متهم به بی دینی شوم!

قبل از هر چیز باید بگم که حقیر بیشتر از همه به این تذکرات نیازمندم...

بعد از کلی تفکر و توجه در حالات بعضی از آدم به ظاهر مذهبیها که خودشونو مذهبی و کار درست می دونن اما به واجبات دین اهمیت نمی دن به این نتیجه رسیدم که ریشه ی گمراهیشون به دوچیز برمی گرده: 1 - جهل 2- غرور. 

اگر این دو صفت برطرف بشوند دیگه محاله که انسان در وظیفه اش نسبت به واجبات کوتاهی کنه!

مثالی بزنم تا بحث واضحتر بشه. یه نفر تو مجلس عزاداری امام حسین شرکت می کنه،از کرامات و عنایات امام حسین می شنوه ، از مفام امام حسین علیه السلام پیش خدا آگاهی پیدا می کنه و می فهمه که آقا فردای قیامت می آیند و گنهکاران شیعه رو شفاعت می کنند و ... .

تا به اینجای مطلب صحیح.درسته معصومین علیه السلام فردای قیامت شفیع شیعیانشان خواهند بود و این عین نص روایاته!

اما ممکنه فردی که این مطلبو شنید با خودش فکر کنه که حالا چون من شیعه ام پس هر کاری دلم خواست بکنم،باکی نیست چون آقام میان و شفاعت می کنند.

اگر فردی اینجوری با خودش فکر کرد دو حالت در موردش متصوره: یا نسبت به مفاهیم شیعه و شفاعت جهالت داره یا اینکه غرور شیعه بودن ورش داشته و حالا که دو قطره اشک برا امام حسین ریخته،توقع داره امام حسین بیان و شفاعتش کنن.

اینجاست که این دو صفت کار دست بعضی از ما مذهبیا می ده !

حال که بحث به اینجا رسید برای اثبات عرایضم به یک روایت از امام باقر علیه السلام اکتفا می کنم.البته روایات برای اثبات این مدعا زیادند و دوستان می توانند تحقیق کنند.

جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند: آیا کفایت می کند کسی که خود را به تشیع نسبت می دهد به اینکه بگوید دوست اهل بیت هستم،به خدا قسم شیعه ی ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و امرش را اطاعت کند(واجبات دینی را انجام دهد و گناهان را ترک کند). (1)

 داستان کوتاه:

ابوبصیر می‌گوید:

پس از وفات امام صادق (علیه السلام) من به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حمیده) تسلیت بگویم، وقتی آن بانو مرا دید گریست من هم گریه کردم.

سپس گفت: ای ابوبصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام در کنارش بودی قضیه عجیبی را مشاهده می‌کردی.

گفتم: چه قضیه‌ای؟

گفت: دقایق آخر عمر امام بود که ناگهان چشمان مبارکش را باز کرد و فرمود:

همین الان تمام خویشان و نزدیکان مرا حاضر کنید! ما همه را جمع کردیم، به طوری که کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند.

حضرت نگاهی به آنان کرد و فرمود:

 هرگز شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک می‌شمارند  نخواهد رسید.

«ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة» (2)



ان شا ءالله ادامه دارد...

----------------------------------------------------

1- قال الباقر (ع) : یا جابر !.. أیکتفی من ینتحل التشیّع أن یقول بحبنا أهل البیت ؟!.. فوالله ما شیعتنا إلا من اتقى الله وأطاعه (کافی ،ج 2 ،ص 60).

2- برگرفته از  بحار الانوار، جلد 6، صفحه 154 و جلد 44، صفحه 297 .